معنی چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن, معنی چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن, معنی ]tت، lgاt، rcrci، kاlm، kاsmci، ]tت lcbj، fsتj bmc ]dxd /d]dbj, معنی اصطلاح چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن, معادل چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن, چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن چی میشه؟, چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن یعنی چی؟, چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن synonym, چفت، کلاف، قرقره، ماکو، ماسوره، چفت کردن، بستن دور چیزی پیچیدن definition,